آسمان را برای من نگه دار، زمین را بفروش...! زمین را با مردمانش بفروش؛ دیگر ارزش خاکیان کمتر از طلای خاکــــــ شده است. جبرئیل را فروفرست، وحی ایی بخوان ای پیامبر مردگان، روضه ی تو این جمع را زنده میکند. از گودال به خاکــــــ و خون کشیده بخوان، از دیواره های بلند کعبه بخوان، سوره ایی بخوان ازاین مجمل ای رسول تا این جمع بدانند زمین مهریه علی (ع) یست. علی و زهرا ندارد؛ زهرا همه چیزش علی یستـــــــــــــ.

اکو را زیاد کن...! مداح،  ثنایی ازخون عزیز زهرا(س) میخواهد بسراید. این جمع واسطه گری ناله ی حسین(ع) را خواهند، اشک به روضه ی آبــــــــــ نریزند.  شنیده ام آن نانجیب تا خون زیر دّر را ندید دگر از بازوانش شرم نیاورد تا دستی نگه دارد از زور بازویش...آنقدر فشار آورد که ناله ی زهرا(س) را هم به اشکــــــــ درآورد. خلاصه امشبــــــــــ یکی باید بخواند و یکی بگرید. من نای خواندن دگر ندارم. تو بخوان من اشکــــــــــ میریزم.