دخترِ پُررو پُررو چشم انداخته به چشام میگه میای با هم دوست بشیم. جَل الخالق از این موجود دو پا، تو الان باید پای بچه گُنده کردن باشی؛ تو رو چه به دوست بازی...! تمام این جمله برعلیه کلیه مادام دانشجو های دست به قلمِ، که نقطه ی پایان نوشته هاشون؛ ضد شرایط زیست پذیری پسرهاست (نَر، میتونه اصطلاح مُبرهنی باشه)

این حرف من نیست و نباید باشد. الله وکیلی خود همون استاد کلاس 204، خدایا چی بود اسمش...؟ آهان سرکار خانم شکیبا با نظریه بی ریا...حرفش اینِ بابا، دخترای خِنگ، شما باید راس مدیریت کشور باشید. چرا ما رییس جمهور زن نداریم؟ لطفا به کابینه دولت بَر نخوره اینجـــــــــــــا جمهوری اسلامیِ پس حرف حق نباید تلخ باشِ. مگه نه بچه ها؟ همه ی دخترای سالن جیقُ هورا کشیدن و خانم دکتر با اعتماد به نفسِ بهتری ادامه داد. بحث بر سَرِ ریاست جمهوری نیست یا هر پُست تشکیلاتی، حرف بر همان نقطه ی پایان است. همان موجودی که مَرد بودنش شهره عام و خاصِ.

و اما حرفِ من، شُما یک جمله ی زیبا را در نظر بگیرید. فی المثال" دوسِت دارم" این جمله بدون نقطه و اِعراب یعنی هیچ. مرد برای زن و زن برای مرد/ همانند چنین واژه هایی هستند. هیچگاه تصوّر جدا کردن جلوه ی حقیقی مَرد از زن زندگی اش، مُحال است. این دو برای هم آفریده شده اند و شاید شُعار نباشد که بگویم" موفقیت یکی از آنها، پیروزی هر دوی آنهاست"

حضـــــرت امیر، میلاد یگانگی ات بر میزان عدالت تصمیم های زندگی، ان شاء الله مبارکـــــــــــــــ...