در یک مکان کاملا فرهنگی، رفیق م به راحتی بهم گفت: تو هم شعور فرهنگی نداری! حالا وسط مجلس من موندم با شعوری نداشته با ته مزه غیر فرهنگی...

از اینجا به بعدش قلم من براتون مینویسه...

اولا" شخصیت رو میزارم در کوزه آبش و میخورم...! دوما" تخریب، همیشه برای ساختمان های بتی نیستــــ، شخصیت هم گاهی اوقات این پسوند را میپذیره. این خاصیت زبان فارسی ه به همین راحتی بیان میشه... سوما" فرهنگ از تکه تکه های رفتار آدما تشکیل میشه، طرز برخورد یا نگاه فرهنگسازان به مقوله « ف ر ه ن گ» نباید به دید تاثیرگذاری سریع باش ه، عمری باید کار کرد تا یک مشکل اجتماع ی رفع بش ه. لطفا تیشه برنداریم قد تفکرمون بعد بگیم داریم ریشه ی بی فرهنگی رو از بین میبریم. بعضی موقع ها ریش ه ها درون آب ه و غافل از اندیشه هامون...

بُگذریم...

سوار اتوبوس شدم، یادم افتاده کارت الکترونیکی ناوگان حمل و نقل شهری رو خون ه جا گذاشتم. آقای راننده ممکنه بهتون پول نقد بدم؟ نــــــــــــه نمیش ه، خب حالا چرا دعوا میکنی؟(تو دلــــم گفتم). رفتم نشستم. کلُ هم سه تا خانم و یک آقا شده بودن جمعیت اتوبوس، خانوما که هیچی... آقا ببخشید کارتتون شارژ داره؟ نه والا منم میخوام ایستگاه بعدی شارژش کنم. الان باید بگم تو آمپاس قرار گرفتم...

یک عدد پانصد تومانی از جیبــــــــــ مبارک بیرون آوردم. گرفتم سمت آقایی که کنار دستم نشسته بود. I LOVE YOU"  " این جمله وسط قلبی تیر خورده نه روی کارت پستال بلکه روی پول(سرمایه ملی) توسط عاشقی پیشه ی بی ریشه(به قول بعضی ها) حک شده بود. طرف نگاهی از روی اجبار به پول پاره من انداخت. بعد با کلی شرمندگی گفت: آقا اصلا قابل دار نیست، این بار رو مهمون ما باشــــــ، به جون پدرام اگه بگیرم. میخواستم بگم طرحش قشنگ ه؟ ، خداییش الان جاش بود سیلی آبداری نثارم کنه. خدا رو شکر نگفتم...نه بابا اختیار دارید. خواهش میکنم بگیرید. از من اصرار از طرف انکار؛ خلاصه کلی تعارف کردم. یارو هم نگرفتــــــــــ . پس اگه پول نمیگیرید لطفا کارت هم نزنید! گفت:باش ه حتما...اصلا کشته ی مرامش شدم!

موقع پیاده شدن به راننده میگم: ببخشید من دفعه دیگه کارت میزنم. اشکالی نداره؟ راننده هم بدون هیچ رودربایستی گفت: خیلی بی شعوری...

 

» و زمانه ایستــــــــــــــــــــ که بهای شعور را پول دانند و تاوان فرهنگ را بی شعوری...«