گاهی اوقات میبارد، از آسمان برزمین و از زمین برآسمان...

بلا و نفرت، خوشبختی و موفقیت...خداوند خدای شُکر، شُکر از تمام نگاه انداختن هایت، از نگاه داشتن هایم، از نگاه انداختن هایشان، از چشم افتادن هایم.

من از کتک های مستمر پدر آن کودک هفت ساله متنفرم، او گریه میکرد. اما پدر تمام عصبانی بودنش را بر سرش میباراند. گاهی از آسمان میبارد...تمام آسمان او شده است دستان سنگین پدر.

من از بوسه های پُرمِهر دانش آموز کلاس چهار(ب) بر دستان خانم معلم، لذت میبرم. گاهی از زمین بر آسمان میبارد...تمام زمین او شده است خنده های دانش آموز.

.

.

.

.

.

.

.

فاصله، همان میزان رضایت همه ازفاصله استـــــــــــــــــــــــــــــــ...